جدول جو
جدول جو

معنی خواجه کندی - جستجوی لغت در جدول جو

خواجه کندی
(خوا / خا جَ / جِ کَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج. این ده در تپه و ماهور قرار دارد و هوای آن سرد و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و انگور و حبوبات و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است. در تابستان از طریق طراقیه می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوا / خا جَ / جِ اَ فَ)
سعدالدین محمد بن حسینخان، متوفی بسال 1008 هجری قمری از نویسندگان ترک بود و او راست: تاریخ آل عثمان از ابتداء تا سلطان سلیم خان اول و کتاب سلیم نامه. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ کَ دَ)
خصی کردن. اخته کردن. بریدن آلت رجولیت کسی. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا زَ / زِ بَ)
آذین بندی شهر. آیین بندی شهر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 74 تن. آب آن از رود خانه قزل قلعه. محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواجه کردن
تصویر خواجه کردن
درآوردن خایه کسی اخته کردن خصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواجه کردن
تصویر خواجه کردن
((~. کَ دَ))
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
خصی کردن، اخته کردن، عقیم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از طوایف کرد ساکن در کلاردشت و کجور
فرهنگ گویش مازندرانی